۱۳۹۱ اسفند ۱۵, سه‌شنبه

اساتید ما:



استاد داوری بین اللمل ، متون حقوقی :

تنها استاد عینکی ماست ، حس م که خطا نمی ره می گه اهل کامپیوتر نیست پس سرش بیشتر از بقیه توی کتاب بوده " قراین " شاید هم ژنتیکی باشد مثل عینکی بودن خودم
در ظاهر خوش اخلاق و آرام است می گویند " خوب نمره می دهد" البته من برعکس ش را دیدم
 خیلی منظم سر کلاس ش نرفت م ولی خوب درس می داد، گفتم در ظاهر خوش اخلاق ، او جواب تلفن هایش را نمی دهد به نقل از دوست م " می گوید : منشی تلفنی شما نیستم"، مدیر گروه ماست ولی از همه کمتر در دسترس است، انگلیس درس خوانده و ریش هم دارد،  گاهی بابت درس دادنش منت می گذارد، نمی دانم مگر حق انتخاب نداشته برای تدریس، می گوید : خوشحال است که مدرک بی اعتبار شده، آرزو دارد از این هم بی اعتبارترشود تا هر کسی دوست دارد ادامه بدهد"
بچه ها می گویند : " چرا ایمیل هایتان را پاسخ نمی دهید " ، من گمان می کنم او همانند پدرم چندان سر از ایمیل چک کردن در نمی آورد،  "می دونم کتابی و رسمی توی نوشتارم قاطی ست حوصله ویرایش ندارم، شما هم اگه می خونید جون خودتون نادیده بگیرید" این را از آدرس ایمیل ش می گویم، چون به نظر من جی میل رسمی  و یاهو غیر رسمی ترین ایمیل است ، یاد اون تبلیغ تلویزیونی می افتم که می گه " این روزها با ایران رادیاتور کی می ره تو غار" گمانم ایمیل او را دختر یا پسر پانزده یا شانزده ساله ش ساخته باشند
 او اجمالن " تنوین نذارید" انسان مهربان و با سوادی ست
 ترم قبل مدتی حج بود، البته من هم نبودم ولی شنیدم!

استاد تعارض :

من  یک بار کلاس ش رفتم، چون آزمون مهمی داشتم و راه دور هم در تنبلی بی تاثیر نبود
 خوب درس می دهد، از خندیدن سر کلاس، بدش می آید، من هم که خندیدن م بی کنترل ست  قلب درد دارد،  از این که سرکلاس ش خندیدم و او این را دید عذاب وجدان گرفتم  ولی وقتی نمره ی پایین درس مدنی که استاد ستون بالا و تعارض را دیدم عذاب وجدان م به سرعت فروکش کرد و غمگین شدم چرا بیشتر نخندیدم
 اهل جیرفت است من خیلی در باره ی این شهر مقاله خواندم ،  گمان می کنم غول چراغ جادو پیش او باشد یا اقلن یک کوزه  پر از سکه توی حیاط خانه ش مخفی کرده است
کلاس های او از اواسط ترم شروع می شود چون او بیمار است!



اصول فقه ، متون فقه :


همیشه لبخند به لب دارد، ریش می گذارد، لهجه ش شیرین است، انتهای کلمات ش را می کشد، موقع درس دادن راه می رود، کتاب های انتخابی اش برای تدریس ان قدر ضخیم است که کابوس شبانه ی امتحانات می شود، خوب نمره می دهد و به خانم های کلاس تذکرات لازم را در خصوص پوشش می دهد و جا دارد بگویم من گل منگولی ترین فرد کلاس م
ما تحقیق هایمان را انتهای برگه ی امتحان می نویسیم که مجبور شویم یک بار از تحقیق ی که دزدیم از رو بخوانیم تا بتوانیم از حفظ بنویسیم ش ، او ترم قبل جایی نبود، این ترم هم جایی نیست!

تجارت ، قواعد فقه :


 لهجه ی غلیظی دارد، خوب درس می دهد، پدر زن ش را زیاد دوست دارد، کتاب های او را تدریس می کند، حواس ش به همه ی امورات او هست، و این نکته را متذکر می شود " این کتاب چاپ چندمش است ولی چون ناشر می خواسته حق مولف را بخوره زده چاپ اول " شاید اگر نگفته بود نظر ما به تیراژ پانصد تایی جلب نمی شد
او طنز خوبی دارد، و خوش روترین استاد این ترم ماست
تحقیق را برایش ایمیل نمی کنیم، انتهای برگه ی امتحانمان هم نمی یاریم ، به منشی اش هم تحویل نمی دهیم، به کی تحویل می دهیم ؟ به گل فروش جنب محل کارش، به گمان م بین تحقیق خیلی ها  گل پیچیده باشد
او از کت در آوردن خجالت می کشد، اول کمی از گرمی هوا می گوید بعد از زیاد لباس پوشیدنش سپس به پنجره نگاه ی می اندازد و دست آخر عذر خواهی می کند ودرش می آورد
"  گاهی دادگاه دارد ، گاهی مریض است " ولی در کل منظم تر است!

مسولیت مدنی :

او بچه ها را از صدایشان می شناسد نه به خوبی دکتر شهبازی ! فرانسه درس خوانده و طبق آمار و اطلاعات همسر او هم دانشجو در کشور فوق الذکر است او مدام در رفت و آمد بین دو کشور است، آن گونه که مدام می گویند رفته و آمده تصورم این است که نصف عمرش را در هواپیما و میان آسمان گذرانده و من نمی دانم با این اوضاع اسف بار دلار چرا برای تدریس یک درس مدام می آید و می رود، شاید بورسیه گرفته ! متعهد به تدریسه ، او خوب نمره می دهد البته بچه ها می گویند منشی اش صحیح می کند پس منشی اش خوب نمره می دهد، بماند که من گمان می کردم 20 بشم
هر وقت سرما می خورد و سایلنت می شود اصرار می کند از بس سر کلاس ما فریاد زده به این روز افتاده او خیلی معتقد است که برای درس دادن ما حیف بوده ، او ترم قبل مدت زیادی فرانسه بود ، البته منم نبودم شنیدم!

آ. د . م :


هنوز او را ندیدم ولی می گویند استاد پروازی ست ، چهار جلسه بیشتر کلاس ش تشکیل نمی شود، ولی برایش حضور در کلاس خیلی مهم است با این که خودش چهار جلسه بیشتر حضور نخواهد داشت، من نمی دانم توی شهر به این بزرگی کسی که آدم بلد باشد وجود ندارد لابد ندارد دیگر ، می گویند " بد نمره می دهد" قاضی ست ، پیش داوری می کنیم بداخلاق ست
ولی یک جنبه ی مثبت ، من او را سرچ گرفتم که سر دربیاریم این استاد پروازی کیست که فهمیدم او هم وبلاگ می نویسد
پس یک چراغ برایش روشن می کنیم


" این که خصوصیات این افراد به دیگران چه ، خوب دیگه من دیکتاتورم هر چی خودم دوست داشتم می نویسم چه به درد بخوره چه نخوره" مایوس کننده ست می دونم!

هیچ نظری موجود نیست: