۱۳۹۲ مرداد ۱۲, شنبه

آی سی یو کسری

همه پشت در شیشه ایی که به یک زنگ ختم می شود صف می کشند، جوری می ایستند که بیمارشان با باز شدن درب ببیندشان
هر بار که پرستاری رمز عبور را وارد می کند 
 همه با باز شدن در آماده  لبخند می شوند و بیمار اگر توانش را داشته باشد لبش را کش می آورد جواب می دهد
و دوباره آنقدر به در چشم می دوزد تا باز هم در باز شد و برایش دست تکان دهند، او به زور لبخند بزند
از ای سیو بدم می آید، روحیه های قوی را هم با چکش می شکند

هیچ نظری موجود نیست: